تو را چون بادبادک دوست دارم
تو را چون پول قلک دوست دارم
تو گفتی بچه ای عیبی ندارد
تو را بیش از لواشک دوست دارم
اندکی مرا دوست بدار اما طولانی
ای مرهم تمام دردهای من.......................
ای محرم رازهای نهفته من.....................
ای بهترین که وجودت برایم زیباترین..........
ای سردترین که نگاهت در دلم گرمترین.......
ای شاهترین که مرا کرده ای بی سرزمین.....
ای عاشق ترین که به من آموختی بهترین....
ای زن ترین مرا باور کن به مردترین.........
ای زیبا ترین مرا حقی بده هرچند کمترین.....
ای بیناترین دیده ام از رخت شد کورترین.....
ای ماه ترین ندیده ام چون تو در زمین........
ای فریادترین در این حنجره بی طنین..........
تو را به بهترین،تورا به زیباترین،تورا به گرمترین،تورا به بیناترین،تورا به ماه ترین،خدای آسمان و زمین......
((اندکی مرا دوست بدار اما طولانی))
رویا
بچه ها همشون رویاییند
اگه اینجوریه بزرگا هم همشون بچه اند
بچه ها رویاهاشون قشنگه
بزرگا قشنگی هاشون یه رویاست
بچه ها تو رویاهاشون غرق می شن
بزرگا تو غرق شدن رویاییند
بچه ها با رویاهاشون بازی دارند
بزرگا هم یه جور بازی دارند
بچه ها رویاهاشون مهم نیست
بزرگا مهم نیست؛ براشون یه رویاست
بچه ها تو رویاشون عاشق می شن
بزرگا عاشق رویاها می شن
بچه ها تو رویاشون نقشی دارند
بزرگا تو رویاها نقشه دارند
بچه ها به رویاشون می رسن و بزرگ می شن
بزرگا دیگه بزرگ شدن به رویاشون نمی رسن...
چشمهایی که دیدن خیانت تو خونه ها
کو سرهایی که بود رو شونه ها
کو قناری تو قفس و دور از لونه ها
دیگه حتی خشک شد آب رودخونه ها
دیگه کنار آب اثری نیست از پونه ها
از خجالت و شرم گلگونه ها
شدند سرخ تو این زمونه ها
آبرویی که می ره آخه دیوونه ها
بر نمی گرده دوباره تو این خونه ها
چرا همش هستیم به فکر کارخونه ها
فراموش کردیم زنونه ها و مردونه ها
نظر شما چیه؟
مادرم تویی تمامی هستی من
مرحمی بر زخمهای مستی من
مادرم مهر خدا داری تو در دل
به مهر مادری ساخته ای راستی من
مادرم تاجسرم ای گل زیبای من
تو عشق فاطمه را خواستی ز من
هرچه دارم از تو دارم ای بهترین
بعد خدا تویی بخشنده پستی من
هر لحظه و هر دم گویم این کلام
دوستت دارم تو ببخشای کاستی من
جهان
این جهان است جهانی بس فانی
همه در گریزند و در پی نانی
جهانی که نابود شود هرآنی
نزدش ارزشی نیست پیری و جوانی
جهانی پراز کمبود زمانی
مردمی اندر آن با عشقی زبانی
جهانی از بی وفایی سگانی
که ندارند خبر از عالم کانی
جهانی پراز جنگ و پراز جانی
فریادی بی امان اما زندانی
جهانی غمگین ز پرواز یارانی
که جان دادند و رفتند چو شمع نورانی
جهانی که خواهیم به پایان رسد زمانی
قیامت بپا کند آن اختر نورانی
گفتم زین وصف خرد این جهانی
که نبندی دل به آن و پایبندش نمانی
هرگاه که این شعر می خوانی
بیادآر که تو انسانی و تا ابد نمانی
بارها از شیشه های مه گرفته پنجره به بیرون نگاه می کنم
زمستان است و همه جا سفید
بله مرگ چیزی که همه می گن
اما آیا کسی می دونه این مرگ چقدر پاک و زیباست یعنی سفید سفید سفید یعنی امید
اما بهار
شاد و خرم
زندگی ....
این رو هم همه می گن
اما آیا کسی می دونه که باز هم تازگی و نویی بهار پاکی کودک به دنیا آمده رو یاد آدم میاره
و شادی گرمای بعد...
بعد تابستان گرم و فقط گرم
اما آیا کسی می دونه که این گرمی سه ماه بعد از آغاز زندگی گرمی یک خونواده رو یاد آدم میاره
پاییز...
وای چه زود گذشت سفیدی و سبزی و گرما
زمستون امید داشت به بهار که زنده می شه
بهار خوشحال بود از این که گرم می شه
اما پاییز...
پاییز خیلی بیچاره است
چون نه امیدی به زنده بودن زمستون داره و نه خوشحال از اینکه گرم می شه
بله پاییز باید تو زمستون بمیره و سرد بشه
خدایا هیچ وقت پاییز رو به یاد من نیار
چون میخوام همیشه امید به گرما داشته باشم...